چی بگم والا!
به نام خدای رحمن و رحیم
سلام
----------------
1. نمی دونم دیشب بود یا امروز، خواب زلزله می دیدم :|
ناجور نبودا، در حد همونایی که روزای گذشته داشتیم، اما خب حسش بد بود..
2. گوشیتم که خاموشه.. همیشه شاد و خوشحال باشی دخترم :*
3. دهه ی آخر ماه رمضون دیگه خیلی ضعیف شده بودم و گاهی سرگیجه می گرفتم که خب معلوم بود فشارم افتاده. هرچی گذشت هی سرگیجه هام بیشتر می شد، تا جایی که دو سه روز آخر واقعاً دیگه همش زمین و زمان دور سرم می چرخید، طوری که روز آخر واقعاً یه لحظه گفتم شاید روزه برام بد باشه، نگیرم اصن، با این که هیچ وقت این طوری نمی گم؛ اما بعد دیدم یه کم بهترم دیگه گرفتمش.
بعد مثلاً این طور بود که غذا که می خوردم سرگیجه هه بدتر می شد :|
یهویی هم نمی خوردما؛ مث آدمیزاد اول با یه چیز شیرین اما مقدار کم افطار می کردم، بعد نماز می خوندم (تف به ریا )، بعد یه کم بعدش غذا می خوردم. اما در نهایت سرگیجه هه بود؛ ینی قبل افطار یه جور بعدشم یه جور دیگه :|
بعد از ماه رمضون رفته رفته بهتر شدم و تقریباً دیگه خوب شده بودم، اما هنوزم هر از گاهی سرگیجه هه برمی گرده. الآنم دو سه روزه که برگشته (البته این با اون شبه سرگیجه ی زلزله ی سنج می فرقه شایدم خودش باشه چه می دونم )
هیچی دیگه، غرض این که حال ندارم برم دکتر چون می دونم هی فشارم ه که میفته، اما شوما حلالم کنید؛ به خصوص که به قول دکترجان، خوزستان از زمین و آسمون در محاصره ی حوادث است این روزها
4. یه زمونی ملت این طوری می خواستن جلب توجه و ابراز روشنفکری کنن که مثلاً وقتی یکی دور از جون شما می مرد، هی می گفتن آخی واخی این مُرد من اینو می شناختم چقده فلان بود ال بود بل بود و اینا. بعد تازگیا یه عده فک کنم می خوان بگن خیلی باکلاسن یا هرچی، یکی که می میره می گن این اصن کییییییییییی بوووووووووووووود؟! من که اصن نمی شناختمش! یا مثلاً می گن یه چیزایی ازش شنیده بودما اما اصن آدم مطرحی هم نبود که!
بعد برای این که روشنفکری رو به حد اعلا برسونن، برای اون عده ی دیگه ای که طرف رو می شناختن و از رفتنش ناراحت شدن ابراز تأسف می کنن! می گن: چقد مردم فلانن و بهمان! حالا اصن طرف آدم شناخته شده ای نبودا، اصن یارو رو نمی شناختنا، بعد حالا که مرده الکی می گن حیف شد و ال و بل!
یکی نیس بگه خب باباجون تو نمی شناختی، یا ادعا می کنی نمی شناختی، دیگه چرا بقیه رو متهم به دروغ گویی و چرت و پرت گویی می کنی؟
یه مثال بارز اینی که گفتم رو برای رابین ویلیامز یه جایی دیدم! (میناااااااااااااااااا! به جااااااان گویا منظورم این که تو گفتی نمی شناسیش نیست! )
بعد دوستای طرف هم هی میومدن تأییدش می کردن، یا دیگه خیلی که ابراز آشنایی می کردن می گفتن آره باباااااا، ما فوقش جومانجی رو ازش یادمونه که اونم بچه گونه بود؛ یا دیگه نهایت لطفشون این بود که بگن توی بچگی کلی جومانجی رو دوست داشتیم و نگاش می کردیم، اما فقط اون فیلمشو می شناسیم و دیگر هیچ!! بقیه هم که یکصدا با دوست صاب وبشون همراهی می کردن که اصن این کی بوووووووود؟! ما که اصن نمی شناختیمش! چقد مردم سطحی و فلان هستن که با این که نمی شناسنش الکی میان می گن حیف شد و خدا بیامرزدش و ناراحت شدیم و اینا!!
خلاصه از این جماعت روشنفکرنمای این مدلی هم ابراز انزجار می کنیم، باشد که شوما عبرت گیرید و از آن دسته مردمان نباشید
5. همین الآن (ساعت 12 و 35-36 دقیقه شب) دوباره زمین لرزید! :|||
این دیگه مطلقاً سرگیجه نبود و خیلی جدی نزدیک یه دقیقه!! لرزیدیم :|
هربار که توی مورموری زلزله شدید میاد به ما هم می رسه؛ الآن نگران اونا شدم :(
6. بعدنوشت: الآن توی سایت مرکز لرزه نگاری مؤسسه ی ژئوفیزیک دیدم که اون ساعت (00:35:18) توی مورموری زلزله ی 5/5 ریشتری اومده بوده! :(
[ یکشنبه 93/6/2 ] [ 12:38 صبح ] [ ریحانه ]