100 درجه کافیه!
به نام خدای رحمن و رحیم
سلام
----------------
(1)
خدایا..
هیچ کس رو به بنده هات واگذار نکن..
بذار فقط به خودت احتیاج داشته باشیم..
خدایا..
بعضی از بنده هات خیلی نامردن خب.. تا می بینن بهشون احتیاج داری، بلانسبت از آدم سواری می گیرن! :|
جالب این جاست که اصن یادشون می ره که اونا هم نیازی متقابل دارن به آدم.. اما شاید چون این آدم مدنظرم یه فرشته ای از فرشته هاته و باهاشون بدی نمی کنه، یادشون رفته خوبی هاش و کارایی که براشون کرده رو...
خدیا.. هیچ کسی رو به بنده هات واگذار نکن.. نجاتمون بده از نامردی هاشون..
(2)
اگر تابستون و تعطیلی در پیش نبود اصن نمی رفتم.. برم بگم چی آخه؟ :|
(3)
خیلی راکد و بد شدم.. باید یه هم ِ محکم به زندگیم بزنم تا حس و حال های خوبم اگه هنوز از بین نرفتن از حالت ته نشینی دربیان!
اما هر هم زدنی هم نه.. نمی دونم، دلم یه هم زدن متفاوت می خواد، یه چرخش 100 درجه ای می خواد (180 زیاده، یه چیزایی که نباید عوض بشن رو نابود می کنه خب!) .. اما نمی دونم چه کار کنم خو..
(4)
حس می کنم حرف زیاد داشتم؛ یادم رفتن Oo !
شاید ادامه داشته باشه.
-------------------------------------
(5)
بلند شو!
بایست!
همین الآن!
لطفاً..
[ جمعه 93/3/30 ] [ 4:16 عصر ] [ ریحانه ]