به جز يکي دو خط اولش، تنها چيزي که ازش يادم بود همون بابام بابام بود :)) در حدي که تا ديشب کيک ه رو ديدم، من و داداشم تقريباً همزمان گفتيم: دختر حاجي الماس! :پي // ولي هاپو خودشو تو دل من جا نکردهههه! خخخخ

خخخخخخخ من که نگفتم اسمش بابام بابام ه، گفتم توش اينو ميگه :)))))

مطمئن نيستم اما فکر کنم يک شنبه ها بود، و اگرم اشتباه نکنم علوي دوشنبه ها دانشگاه تهران بود :))) و معمولنم شنبه بعدازظهر دانشگاه مائه! / واه، نه که حالا همه چيو يادت نميارمممم! :))) خو تازه اگه خواهرتم بودم بايد مي پرسيدي ديگه، ريمايندر گوشيت نيستم که خودکار صدام دربياد :دي تازه اونو هم بايد تنظيم کني :))) سؤالي داشتي بپرس، درخدمتم :))

چي بگم والا :))) پيشونتيو بيار جلو ببينم تب نداري ;)

دختر حاجي الماس p:))) مال سندي ه. / بيا دانلود کن خودش برات مي خونه خخخخخخ http://s3.picofile.com/file/7528472040/dokhtare_haji_almas.mp3.html

آره. اسم يه کيک ديگه ش هست: باباجون. بعد مبين که به بابام مي گه باباجون کلي از اين خوشش اومده بود :)) يا مثلاً يه کيک ديگه ش اينه: باباعسلي. محصولات ديگه ش هم هست که اسماش يادم نيست. ما بيشتر باباجون رو مي خريم :))